dastan images

Discover Best dastan Images of World

#food #travel #sports #news #april #sunday

Dastaan ✨ This beautiful trinket tray for your “akhri muhabbat”💗 - Handwritten - contrast finish Catch me up on instagram for more 🌸 #manshstudio #trunkettrsy #handwritten #beauty #akhrimuhabbat #dastan

4/28/2024, 9:57:15 AM

Huraira Shah🔥🌸 ~♡Brrutual Women♍️🔮 ~♡Downfall of her every criminal🔥🗡 . . Like Comment Share and Save👍 . . Follow for more.. @noorr._.0fficial . . #freepalestine #fyp #Dastan-e-Zawal #HurairaShah #like #comment #bosslady #Urdunovels

4/28/2024, 7:53:10 AM

داستان با ۴۲۰ پارت بدون سا.نسور تموم شده... نریمان داشت میخوند ...از فرهاد میخوند...صداش خیلی شبیه فرهادِ... سامان و میترا هم همدیگر رو بغل کرده بودن...معلوم نبود، به هم چی میگفتن ...چقدر کنار هم قشنگن... یاشار هم معلوم بود ،داره بهش خوش میگذره...احساس میکردم،نورا مثل همیشه نیست...ساکت تر شده بود...پیش خودم گفتم،بهتر هر چقدر صداش رو کمتر بشنوم ...اعصابم راحترِ ... بچها همشون داشتن ،مشروب میخوردن...ولی علی خیلی کم خورد...نورا هر چقدر اصرار میکرد ،تا براش بریزه ...علی قبول نمیکرد... من برای خودم ،یه چایی ریختم ...رفتم نزدیکِ آب...کفشام رو در آوردم ،پاهام رو کردم تو آب ... چه حسِ عالی بود...خنکی آب...آهنگ فرهاد ...نسیم ملایمی که لای موهام میپیچید و موهام رو با خودش اینطرف و اونطرف میبرد...تو حال و هوای خودم بودم...که یاشار اومد از پشت ،ژاکتش رو انداخت روم...بغلم کرد...جا خوردم یهو...یکم ازش فاصله گرفتم ...برگشتم، عقب نگاش کردم،گفتم:ممنون... +چقدر قشنگی توووو دخترررر... خندیدم...یهو بدونِ مقدمه گفت:دوستت دارم سیما... جا خوردم ،از حرفش ...چقدر احساساتش رو راحت میگه...معذب شدم... گفت:تو چی دوسم داری؟ هیچی نگفتم،فقظ سکوت کردم ...واقعا نمیدوستم،چی بگم...دوسش دارم ،ولی نه به عنوان یه عشق و یه همسر... یاشار گفت:همین که نگفتی دوست ندارم...باز جای امیدواری هست... دلم براش سوخت...خیلی سعی میکرد،تا من دوسش داشته باشم ... یه لحظه برگشتم ،عقب ...دیدم علی داره نگام میکنه...محلش ندادم...یکم دیگه با یاشار حرف زدیم ...بعد با هم رفتیم ،پیش بچها...نورا که دید،ژاكت ياشار رو پوشيدم ...بلند گفت:معلومِ آقا یاشار حواسش بهت هست و دوستت داره... یاشار بغلم کرد گفت:معلومِ که دوسش دارم ...ژاکت چیه ،جونمم بخواد بهش ميدم... با حرف ياشار خيلي خجالت كشيدم ... علي رو نگاه كردم ،اینقدر عصبی بود...دیگه ترسیدم، از ياشار تشكر كنم... مجيد،همون موقع،به یاشار گفت:داداش الان گرمي خيلي متوجه نيستي...قول جونو اينا رو نده ...همه زدن زير خنده😂 ...ولي علي كلا نميخنديد... تو جوي كه پيش اومده بود، راحت نبودم...به هواي خستگي ،از بچها خدافظي كردم ...كه برم سمت ويلا...یاشار گفت:بزار الان باهات میام ،تاریکه ...میترسی...تا اومدم چيزي بگم...علي گفت:شما بشين...منم دارم ميرم بخوابم...همراه ،سيما ميرم... اوه اوه علی جون اعصبانی😬 دیگه نمیدونم به چه زبونی بگم بدون لا.یک و فا.لو راضی نیستم حرامممم @roman.mehrnoosh @roman.mehrnoosh #رمان_جدید #رمان_واقعی #رمان_عاشقانه #داستان_واقعی_قدیمی #داستان_قدیمی #رمان_زیبا

4/27/2024, 4:10:59 PM

دقت كرديد داستان پر از طعم هاى ناب و اصيل هست؟ مثل آجيل تند😍.. امتحانش كرديد؟! شورِ زندگى، قند پارسى.. 📍آدرس: مرکز خرید پالادیوم، طبقه B همکف ☎️تلفن سفارشات: ۰۲۱-۲۲۰۵۳۰۸۱ ۰۹۳۵۸۳۰۴۲۴۵ 🌐خرید از سایت: https://Www.DastanNuts.Com . • • @dastannuts • • . #داستان_ناتز #آجيل_خشكبار_داستان #dastannuts #dastan #خشکبار #تنقلات #پالادیوم #میوه_خشک #چهار_مغز #پسته #بادام #آجیل_تازه #خشکبار_مرغوب #تخمه #آجیل_خام #مغز #کجاهاخوبه #مغزپسته #بادام_هندی #اکسپلور_اینستاگرام #آجیل_و_خشکبار

4/27/2024, 2:23:30 PM

🕯️Bir mərd ilə аğı yеsən – şirindi, Yüz nаmərdlə şəkər yеsən – dаd olmаz. "Aşıq Qərib" dastanından olan bu misraları yəqin ki çoxunuz bilirsiniz. Mixail Lermontovun "Aşıq Qərib" əsəri də bu dastanın motivləri əsasında yazılmışdır, kiçikhəcmli bir əsərdir. Oxuyarkən mənə hadisələr Aleksandr Puşkinin "Ruslan və Lüdmila"  əsərini xatırlatdı. Sevgi, mübarizə əsərin əsasını təşkil edir. İçərisində çox gözəl illustrasiyalar olduğu üçün məncə azyaşlılar üçün də gözəl hədiyyədir. Birdə ilk fürsətdə Opera və balet teatrına gedib Zülfüqar Hacıbəyovun "Aşıq Qərib" operasına baxmağı sizlərə tövsiyə edirəm. Çox xoş saatlar keçirəcəyinizə əminəm. Kitabla qalın!♥️ #aşıqqərib #mixaillermontov #kitab #kitap #book #книга #libro #livre #liber #bok #buch #bookstagram #instagood #theworldofofa #bloger #booklover #dastan #şifahixalqədəbiyyatı #lermontov

4/27/2024, 2:10:53 PM

Dil se nikli har baat dastan ban jayegi ✨🙈♥️ . . . . . . #latamangeshkar #jhulfe #jhumka #nazakat #dastan #explore #post #instagood #indianwear #instagram

4/27/2024, 7:37:11 AM

Can’t wait to Celebrate 1 Year Anniversary of @gramophone_dc Tonight 4.26.24 alongside my brothers @i.am.dastan + @spclkmusic ! 🌀 It’s been a while and great to meet my homie Dastan coming back to DC for this special Night ! A big thank you to Nick for crafting an exceptional ambiance and providing us with a unique venue ! . . Doors 10pm - Tickets in Bio 🎫 . #gramophonedc #dc #1yearanniversary #dastan #spclk #ericyaz #djset #event #house #deep #underground #party #washingtondc #soundgarden #arpten #deeptechdc

4/26/2024, 9:27:50 PM

💙💛🍼🤱🏼🎂🏖️Mêsversários do nosso pacotinho👶🏻 ᴘᴀʀᴛᴇ 10... 🥺👨‍👩‍👦🏝️💛💚🍼 . . . . . . . . #dastan #10meses #mesversario

4/26/2024, 6:35:52 PM

#bullet #safariex #pulsar220 #scropiyo #dastan 🦅😼✨💀

4/26/2024, 3:45:01 PM

Malipat unya ka Cha… impas atong dinner!!! 🤪🤣🤪🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️ Naay sipat na iring gaatang! 🤪🤪🤪 #catsipat #dastan

4/26/2024, 10:17:31 AM

NEW 🔥🔥🔥 . OPEN PO . DASTER KAFTAN WARNA MASIH LENGKAP . kualitas premium ya Bahan rayon, adem, busui friendly. Ada resleting bagian depannya LD 180 CM & PB 138 CM Yang mau bisa langsung shat mimin ya Link ada di bio ig LIMITED STOCK . #dasterkekinian #dasterbandaaceh #dasterkaftan #dasterrayonpremium #dastan #dasterkaftanrayon #dastermurah #dasterkaftanmurah

4/25/2024, 4:31:39 PM

🌈Mi reino del revés 🙃🤩 Te esperamos, Ian ☺️❤️ #Dastan #Ian

4/25/2024, 2:17:00 PM

Szukasz idealnej koszuli?👔 W naszym salonie znajdziesz szeroki wybór wzorów i kolorów☺️ Zapraszamy! #dastan #koszula #modamęska

4/25/2024, 12:33:30 PM

Time machine #kissekahaniya #kahiunkahi #ithihasa #bharatekkhoj #dastan

4/25/2024, 12:10:56 PM

Disfrutamos mucho cada día al máximo, que en nada nos llega el frío. #bordercollie #pastoraleman #germanshepherd #Enzo #Dastan #familiaperruna

4/24/2024, 11:06:17 PM

پارت 18 از داستان گیسو کمند @novel._ava بدون لا.یک نخونید راضی نیستم 🌱 خوشحال از صندلی بلند شدم و گفتم : +واقعا از الان میتونم شروع کنم؟؟ حاج اقا لبخندی زد و گفت : _بعله که میتونی!! با ذوق مدارکم رو جمع کردم بعد از اذن خداحافظی از اتاق بیرون زدم . هادی نگران قدم میزد تا منو دید تقریبا به سمتم پرواز کرد سریع پرسید چی شد کمند شیری یا روباه ؟؟ بشکنی زدم گفتم: + شیر!!شیر!!هادی باورت میشه از الان میتونم شروع کنم؟؟ هادی لبخندی زد و گفت : _عه واقعا با ذوق گفتم: + اره اقاعه یک مرد حدودا پنجاه ساله ست بهم گفت یک هفته باید اموزشی وایستم اما من خواستم یک ماه بهم فرصت بدن و دراخر گفت از الان میتونم شروع کنم. هادی که مشخص بود حسابی واسه پیشرفتم خوشحاله گفت: _ باشه پس من میرم فقط خواستم بیام دنبالت کی باید بیام؟؟ + تو برو رو اون صندلی بشین من با منشی صحبت کنم ببینم چه جوره ساعت کاری اینجا بهت چون قراره اتاقی که باید مشغول بکار شم هم بهم نشون بده. هادی باشه ای گفت و به سمت صندلی رفت من هم با ذوق یه سمت میز منشی رفتم گفتم + خانم ببخشید جناب میری گفتن من از الان میتونم مشغول به کار شم و اینکه جزییات رو از شما بپرسم. منشی لبخندی زد و خودکارش رو روی میز گذاشت بلند شد گفت: _ اکی پشت سر من بیا با ذوق دستی واسه هادی تکون دادم پشت منشی به راه افتادم به یک اتاق با یک میز و یک لبتاب رسیدیم منشی وارد شد رو بهم گفت: + خب عزیزم اینجا اتاق کار شماست این سیستم هم از امروز در اختیار شماست . به سمت لب تاب رفت روشنش کرد و ادامه داد: +خدمت شما... @novel._ava #داستان #داستانکده #رمان_پلیسی #رمان_کلکلی #داستانک #رمان_احساسی #dastan #romankadeh

4/24/2024, 5:04:54 PM

کیا ایسے زندہ رہا جا سکتا ہے؟؟ ۔ ۔ ۔ #potd #poertycommunity #writer #reelitfeelit #dastan #khaani #thoughtoftheday #reelitfeelit #poetry #alfaz

4/24/2024, 4:46:40 PM

#loveislove #dastan #leon #cat #dog #black #blackandwhite #me #zolinkó #👶🏼 #slovakia #french_bulldogs

4/24/2024, 4:13:33 PM

حال خوب در داستان جریان داره.. چون تازگی وکیفیت الویتِ داستانِ شورِ زندگى، قند پارسى.. 📍آدرس: مرکز خرید پالادیوم، طبقه B همکف ☎️تلفن سفارشات: ۰۲۱-۲۲۰۵۳۰۸۱ ۰۹۳۵۸۳۰۴۲۴۵ 🌐خرید از سایت: https://Www.DastanNuts.Com . • • @dastannuts • • . #داستان_ناتز #آجيل_خشكبار_داستان #dastannuts #dastan #خشکبار #تنقلات #پالادیوم #میوه_خشک #چهار_مغز #پسته #بادام #آجیل_تازه #خشکبار_مرغوب #تخمه #آجیل_خام #مغز #کجاهاخوبه #مغزپسته #بادام_هندی #اکسپلور_اینستاگرام #آجیل_و_خشکبار

4/24/2024, 3:07:34 PM

Our upcoming Dastan e Karn show for April 27th is officially sold out! But fret not, another mesmerizing performance awaits you on May 11th! Stay tuned as we unveil all the exciting details soon! #dastangoi #dastan #DastaneKarn #Dastangoicollective #Soldout

4/24/2024, 9:33:18 AM

Where your dastan meets our dastan. #dastan.jewels #pakistan #jewelry #khi #bracelets #necklace #rings #earrings #women #pk #desi #fashion #trend #trending

4/23/2024, 8:43:54 PM

NEW 🔥🔥🔥 . OPEN PO . DASTER KAFTAN WARNA MASIH LENGKAP . kualitas premium ya Bahan rayon, adem, busui friendly. Ada resleting bagian depannya LD 180 CM & PB 138 CM Yang mau bisa langsung shat mimin ya Link ada di bio ig LIMITED STOCK . #dasterkekinian #dasterbandaaceh #dasterkaftan #dasterrayonpremium #dastan #dasterkaftanrayon #dastermurah #dasterkaftanmurah

4/23/2024, 4:44:42 PM

NEW 🔥🔥🔥 . OPEN PO . DASTER KAFTAN WARNA MASIH LENGKAP . kualitas premium ya Bahan rayon, adem, busui friendly. Ada resleting bagian depannya LD 180 CM & PB 138 CM Yang mau bisa langsung shat mimin ya Link ada di bio ig LIMITED STOCK . #dasterkekinian #dasterbandaaceh #dasterkaftan #dasterrayonpremium #dastan #dasterkaftanrayon #dastermurah #dasterkaftanmurah

4/23/2024, 3:28:33 PM

سیگار تلخ پارت 133 اواخر مهمانی وحیده مینو را گوشه رینگ گیر آورد . - چقدر کار می کنی یه کم استراحت کن . بشین از خودت پذیرایی کن . مینو لبخندی به وحیده زد . - میل ندارم . - بشین می خوام فالتو بگیرم . - یه روز که وقتم آزاد بود . وحیده نگاهی به نیوشا انداخت . - نیوش برو‌ ورقاتو بیار یه فال برا این خانم جذاب بگیرم . نیوشا آدرس جایی که ورقهای پاستور را گذاشته بود به مینو داد و مینو با وجود بی میلی مجبور شد وارد بازی که وحیده راه انداخته بود شود . وحیده ورقها را بوهر زد و روی میزی که جلویش بود چید . نگاهی به مینو انداخت و یکی از ورقها که تصویر قلب روی آن حک شده بود را نشان داد . - نگاه کن نیوش این رفیقمون کارش خیلی درسته تک دل براش اومده معلومه طرف خیلی خاطرشو‌ می خواد . نیوشا اخمی بر پیشانی انداخت و مینو لبخندی زد . - خیال تخت دوست عزیز خاطرم برا کسی اونقدرا هم عزیز نیست . وحیده یکی دیگر از ورقها را نشان مینو داد . - بدجور دین و ایمونشو بردی . مینو سری تکان داد و باز خندید. -واقعا به فال اعتقادی نداشتم با این فال ورقی که شما گرفتی دیگم کفرم به فال کامل شد . - یه چیزی بین شما دو نفر سد شده . - سد کرج نیست ؟ - یه زن . یه زن با یه بچه . مینو که دنبال راه گریزی می گشت ای بابایی گفت . وحیده یکی دیگر از برگها را نشان مینو داد . - اشتباه گفتم یه زن با دو تا بچه . کلک طرف زن و بچه داره ؟ با شنیدن این حرف مینو خود را جمع و جور کرد و بی اختیار نگاهی به نیوشا که به دوستش دل داده بود انداخت . شاید نیوشا به او شک کرده بود . این چیزی بود که از ذهن مینو گذشت . ورقها را از روی زمین جمع کرد . - ای بابا اگه کسی عاشق من شده بود که الان اینجا در خدمت شما نبودم . وحیده به جمع شدن ورقها اعتراض کرد . - چرا جمع کردی - چون فال من این نبود . دور و برم مرد زن داری نیست که عاشقم شده باشه . - فالای من رد خور ندارن . - همیشه که فال درست در نمی یاد . - اون روز تو تولد امیرحسین .. مینو رنگ به رنگ شد . شاید به خاطر آن رقص نیوشا به او حساس شده بود و می خواست ببیند چیزی بین آن دو وجود دارد یا نه ؟ وحیده او را از ادامه دلواپسی اش نجات داد . - تولد امیرحسین یه خانمی بود که هیبنوتیزم می کرد یادته مینو جان ؟ اسمت همین بود دیگه ؟ - بله . - روز تولد وقتی گفتیم یکیمون رو هیبنوتیزم کن فقط تو رو نشون داد . پ ن : اگه می خواین رمان رو سریعتر بخونید و عضو پیج خصوصی رمان بشید و رمان رو بدون سانسور بخونید به دایرکت پیام بدید .🌷 #roman #roman_khonha2 #roman_khonha #dastan #dastan

4/22/2024, 6:24:21 PM

تیشرت zara😍😍 سایز:M_L_XL_2XL_3XL 🤪 پارچه مخصوص بهار و تابستان✅️ جنس پارچه پنبه😋 کیفیت دوخت و پارچه ضمانتی😜 قیمت :دایرکت🐷 امکان خرید حضوری🦝 فقط به صورت عمده 🙏🙏 ارسال زود هنگام به سراسر کشور 🤘 ارسال با پیک۲الی۳ ساعته ✅️ ارسال با تیپاکس۲الی۳ روزه ✅️ گروه تولیدی داستان💚 #تولیدی#تیشرت#ادیداس#ست#دکتر#مد#استایل #کرج #تهران#مشهد#قزوین#اصفهان#یزد#اراک#ملایر #ریلز#داستان#انلاین_شاپ#بروجرد#استایل#زنجان #ایلام#خراسان#داستان #reel #dastan#تابستان

4/22/2024, 12:43:17 PM

Di Penghujung libur lebaran... Saatnya bermain air 🥳🥳. Alhamdulillah cuaca cerah, jdi bisa main air sepuasnya. Awalnya rencana 2 jam aja eh taunya molor 3 jam lebih. Sampai dibujuk es krim dulu baru mau brenti berenangnya. Next ajakin smua biar makin seru main airnya yaa.. Sp mau ikutan bs ngelist dari sekarang 😄😄 #liburanasik #mainair #happy #liburlebaran2024 #happyfamily #seruseruan #omar #dastan #renzo

4/22/2024, 3:14:29 AM

به قول سجاد سامانی: شادمان باش ولی حال مرا هیچ مپرس          آنچه غم بر سرم آورد نمی‌دانی چیست...!🖤✨ برای دیدن پست های بیشتر لایک و سیو یادتون نره😻❤️ برای دوستاتون هم شِیر کنید و لذت ببرید😻 #dastan #dep #love #dastan_dep #dep_tori #داستان_واقعی #داستان_زندگی #غمگین #زندگی_واقعی #خیانت#حیله #ناراحتی #دپرس_مرگ#دپ

4/22/2024, 12:33:32 AM

Ajeeb hai safar🖤 #viral #tranding #post #hit #explore #redfort #h2 #h2r #zx10r #safar #dastan

4/21/2024, 12:10:30 PM

❤️🫶🏻❤️🫶🏻❤️ #birthdaycake #party #DASTAN #11

4/21/2024, 6:34:46 AM

Experience the enchantment of Dastan-e-delhi in the heart of old delhi 🌻 Mesmerized by the grandeur of Delhi's historical tapestry with my prof Farhat nasreen and nidhi bansal(CEO Delhiwalks) And also Embarking on a voyage through the ages in Delhi's epic tale."✨❤️ #dastan #delhi #delhidiary #delhidiaries #Dastan-e-delhi #dastanedelhi #dastanedelhi®️ #dastanedelhi® #history #nidhibansal #farhatnasreen #proffarhatnasteen #professorfarhat #jmi #jamia #jamiamilliaislamia #jamiamilliaislamiauniversity #delhihistory #townhall #townhallchandnichowk #jamiamillia #jamians #jamian #historicalevent #historicalwalk #historyofdelhi

4/20/2024, 9:38:59 PM

پارتِ فردا بستگی به لا.یک و کا.منتِ امروزتون داره ************** علی وقتی سیما لباساش رو عوض کرد ...با اون آرایشی که کرده بود...خیلی قشنگ شده بود...دیوووونش شده بودم ...وقتی داشت از پله ها میومد،پايين معلوم بود با اون كفشاش سختشه...تا خواستم برم كمكش نورا دستم رو گرفت...اعصابم بهم ريخته بود...نورا انگار به سيما حسوديش ميشه ...هر وقت ميخوام برم سمت سيما ،يه كاري ميكنه كه نرم... وقتي ديدم ،ياشار اونجوري رفت كمكش كرد...ميخواستم برم بزنمش...از سيما هم حرصم گرفته بود...خيلي بهش اجازه ميداد...نزدیکش بشه... ولی ا‌ونکه تقصیری نداره ... وقتی بهش نگاه میکنم ،دلم براش غنج میره... اصلا نميتونم ببينم،داره گريه ميكنه...وقتي سر سفره عقد سامان رو بغل كرده بود ،گريه ميكرد...ميخواستم براش بميرم ،تا خواستم برم پيشش...اون ياشار عوضي رفت بغلش كرد...اشكاش رو پاك ميكرد...وقتي اينجوري بهش نزديك ميشه ...داغون ميشم،خيلي خودم رو كنترل كردم ،تا چيزي نگم... مجيد اومد كنارم ايستاد ،گفت:چته؟؟؟چرا اینقدر تو همی؟؟؟ به یاشار اشاره کردم ، گفتم ببین ...چطوری بهش نزدیک میشه... مجید خندید ،گفت:دختر داییشِ خب!!!! غلط کرده دختر داییشِ... مجید گفت:اون اونجا بزرگ شده براش عادیه ...تو بیش از اندازه حساسی... شاید حق با مجید باشه...ولی من اصلا حسِ خوبی بهش نداشتم...میفهمم سیما رو دوست داره... دیگه نمیتونستم رفتار ياشار رو تحمل كنم...به یاشار که چیزی نمیتونستم بگم ، مهمونن... وقتي ديدم سيما رفت،بالا...سريع رفتم بالا ،بهش گفتم:یاشار خیلي آویزونه توعه... اصلا توقع نداشتم ،سیما اونجوری جوابم رو بده...راست میگفت...واقعا،نورا آویزونم...احساس ميكنم ،تازگیا وقتی سیما رو میبینه...بیشتر بهم میچسبِ... وقتي سيما رو ميديدم ،با اون لباس قشنگش داره ميرقصه ،ديووونش شده بودم...آخ چقدر دلممم براي بغلش تنگ شده .... سيما،سيما،سيما،سيما...ميخوامت لعنتي دوست داشتني من... مگه داریم عاشقتر از علي جون🥹 داستان با ۴۲۰ پارت بدون سا.نسور تو خصو.صی تموم شده حق عضو.یت ۶۰ تو.من ...دیگه نگم براتون خوندن این داستان یکجا و بدون سا.نسور چقدر هيجان انگیزِ🥹😍 @roman.mehrnoosh @roman.mernoosh #roman #dastan#رمان_ممنوعه #رمان_عاشقانه #رمان_برتر #رمان_آنلاين_رايگان #رمان_انلاین #رمان_فارسی #رمان_هیجانی #رمان_نوجوان #داستان_واقعی_قدیمی #داستان_آنلاین #داستان_عشق #رمان_بزرگسال #رمان_جدید #رمان_اجتماعی #داستان_ایرانی #داستان_قدیمی #رمان_ممنوعه #سرنوشت_واقعی #سرگذشت_واقعی #عشق_واقعی #حسادت #رقص_زیبا

4/20/2024, 6:29:29 PM

Unidos x la misma pasion . . . . #fhoto #viral #imstagram #pasion #sueños #dastan #oddua #llmusicrecord

4/19/2024, 5:33:34 PM

#abuturiyent #müəllimlərinişəqəbulu #müəllimə #ədəbiyyat #dastan

4/19/2024, 9:44:55 AM

انتخابی دل چسب برای جمعه ها.. شورِ زندگى، قند پارسى.. 📍آدرس: مرکز خرید پالادیوم، طبقه B همکف ☎️تلفن سفارشات: ۰۲۱-۲۲۰۵۳۰۸۱ ۰۹۳۵۸۳۰۴۲۴۵ 🌐خرید از سایت: https://Www.DastanNuts.Com . • • @dastannuts • • . #داستان_ناتز #آجيل_خشكبار_داستان #dastannuts #dastan #خشکبار #تنقلات #پالادیوم #میوه_خشک #چهار_مغز #پسته #بادام #آجیل_تازه #خشکبار_مرغوب #تخمه #آجیل_خام #مغز #کجاهاخوبه #مغزپسته #بادام_هندی #اکسپلور_اینستاگرام #آجیل_و_خشکبار

4/19/2024, 9:34:58 AM

NaPoWriMo Day 19 is here for 2024 and my poetry is ready for you all 😊 Read the poem and share your thoughts in the comments section 🤗 Our Incomplete Story 💔 Keep following @kahawat_zindagi_udaan 💚 #kahawat_zindagi #kalam_e_kitab #napowrimo #napowrimo2024 #nationalpoetrywritingmonth #adhurikahani #sadstory #judai #writerscommunity #writing #writersofinstagram #writer #poetryoftheday #poetscorner #poetsclub #poetsofinstagram #poem #poetscommunity #postoftheday #poets #poetry #ourstory #kahani #dastan #artist #kalakaar #hindipoetry #hindikavita

4/19/2024, 6:34:40 AM

Pyarey Afzal stands out as the highest-rated Pakistani drama on IMDB, scoring 9.0 out of 10. Airing from 2013 to 2014, it garnered acclaim for its engaging plot and remarkable performances. . . No one is born to beat this drama totally thriller from the beginning including hit dialogues, Acting, Emotions and all over the scenes,This generation will never know the beauty of this serial. <3 Check out my #pyarayafzal highlight. . . @realhamzaaliabbasi @ayezakhan.ak @sohaialiabroofficial @sanajaved.official @anoshayabassioficial #pgbazaar #pakistan #humtv #dastan #drama #television #sajalaly #ahadrazameer #durefishan #bilal #bilalabbaskhan #wahaj #ehdewafa #isqhmurshid #lollapalooza #ayezakhanofficial #lollywood #pakistanicelebrities #ayeza_khan_a_k #ayezakhanofficial #viralvideos #viralreels #hamzaaliabbasi #janejahan #mahnoor #sheram #hamza #mahirakhan #pakistaniactors #fawadkhan

4/19/2024, 6:01:28 AM

🫀داستانِ عشق، داستانِ جمال، داستانِ افکار، داستانِ یار . . . . . #yaram #sumairahameednovels #dastan #bookstagram

4/18/2024, 4:06:42 PM

صفحه 1 #estory #dastan #love #roman #داستان

4/18/2024, 3:44:15 PM

سلام بچه ها ! ان شاءالله کم کم میخایم داستان رو شروع کنیم و پیش بریم خیییلی خوشحال میشم که همراهمون باشین. لایک و کامنت فراموش نشه🙏🏻😍 خب اسم داستان رو که زدم تو پست یه خلاصه هم بدم وتمام #dastan #estory #roman #داستان #love

4/18/2024, 3:20:34 PM

Masz już aplikację Dastan? 📱 Ściągnij ją, jeżeli interesują Cię nasze nowości, kupony zniżkowe i szybki dostęp do naszych produktów. 👉 Znajdziesz ją zarówno w aplikacji App Store, jak i Google Play. Pamiętaj aktywne kupony pokazywać przy kasie w sklepach Dastan! #Dastan #sklepDastan #modamęska #sklepzmodamęską #aplikacjamodowa #moda #man #manfashion #aplikacja

4/18/2024, 9:32:02 AM

پارت ۲۱۴ #سرگذشت_واقعی سارا❤دومین پارت امروز 😍 حمید رضا: انگار سارا داره زودتر از اونی ازم جدا میشه که توقعش رو داشتم و من واقعا داشتم درد میکردم اما بخاطر خود سارا باید دوام میاوردم. قلبم و تمام وجودم فریاد می‌زد که بدون سارا زود پژمرده میشه اما خودم بخاطر خودِ سارا اونو پس میزدم... و این تلخترین نقطه ی تاریخ بود وجودم پر می کشید براش اما اون باید مالِ کسی دیگه ای بشه و من در حسرتش آتیش بزنم. سارا** استاد شاهرخ اول صبح زنگ زد بهم. گوشی رو جواب دادم و کمی بی حوصله بودم‌. سریع فهمید حالم خوب نیست.با شوخی گفت: _چته تو باز خانومم... +خانومم؟؟چایی نخورده چه پسر خاله شدی شما استاد؟؟ _ها؟؟امروز نشی فردا زن زندگی منی اونوقته که حالتو جا میارم اول صبح بلند میشی صبحونه آماده کنی عزیزم. +مگه عمارت شما خدمتکار نداشت؟؟ __تا روزی داره که پاتو نزاشتی خونت بعد اون پولمو میزارم جیبم میشنم جلو تلویزیون و حال میکنم چطور زنم داره گرد گیری میکنه و قرمه سبزی بار میزاره؟؟ +خودت سر شوخی رو باز کردی من باهات کاری نداشتم! __خب ؟؟میخوایی مقاوت کنی ؟ +بله! _بگو میشنوم . +شما توقع داری من بیام برات قرمه سبزی بار بزارم؟ اتفاقا پول بابای من میمونه تو جیب اش و دیگه پول واسه معلم خصوصی خرج نمیکنه چون شوهرش یادش میده.. _ایی کلکی تو دختر... راستی سارا جلو در خونتونم ! +چی ؟اینجا چیکار میکنی ؟ _اومدم ببینمت دیگه! +چه اویزونی تو داماد سر خونه نمیخواد بابای من ها.. تو خصوصی فصل دوم به پارت ۴۲۰ رسیدیم و آخرهای داستانه برای عضویت و دریافت شرایط دایرکت پیام بدید. از بین لا.یک و نطرات قشنگ ۷ نفر میبرم خصوصی😎😍

4/17/2024, 7:29:59 PM

❤️ #پارت389داستان منیر ❤️ اول لایک کن دلبند دکتر 😘⚘️ رفتم سنو گرافی پولی که احمد بهم داده بود صدو بیست تومنش ،هزینه سنو شد پول آرایشگاهمم بود ، حساب کردم دویست و پنجاه دیگه از پول باقی میموند بازم بهتر هیچی بود ... رو تخت خوابیدم دکتر گفت برای چی اومدی گفتم حامله ام رو خون ریزی افتادم یکم که که گذاشت و معاینه ام کرد دکتر به سمتم برگشت و گفت هیچ  اثری از بچه نیست سقط شده دور از چشم دکتر نفس آسوده ای کشیدم و لبخندزنان از دکتر تشکر کردم مثل فرفره خودم و به دکتر زنان رسوندم و جواب سنو نشونش دادم دکتر گفت خب اینم از این خیلی خوب راحت شدی، دیگه فکرش نباش باورم نمی شد تموم شده باشه بازم از دکتر پرسیدم دیگه تموم؟تموم تموم من میتونم برم؟ قرصی شربتی آمپولی؟ خنده ی کوتاهی زدو گفت آره تمومه،میتونی بری پشت کردم که از اتاق بیام بیرون صدای دکتر که داشت می‌گفت فقط یه چیزی به عقب برگشتم ببین خانوم اینی که میگم قطعی نیست ولی شاید شایدد، بعد این سقط خیلی سخت باردار بشی و شایدم دیگه هیچ قت بچه دار نشی ناخودآگاه بغضم ترکید و بی صدا اش.ک ریختم دکتر نگاهی به صورتم کرد وقتی منو بهم ریخته با صورتی قرمزو چشمایی که از اشک پر شده بود دید گفت ما که خدا نیستیم هر چه مصلحت همون میشه فقط سرم و تکون دادم و با چهره ای غمگ.ین از مطب دراومدم هوووف چه بلایی سرخودم آوردم انگار توی زندگی خوشبختی سهم من نبود خدا ازت نگذره احمد که مقصر تمام این داستانا تویی بازم همینکه تونسته بودم از شر این بچه خلاص بشم برام کافی بود وقتی بعد هشت سال خدا بهم توجه کرده بازم ممکن بود باردار بشم رفتم آرایشگاه و ابرو و صورتم و اصلاح کردم اصلا دلم نمیخواست به احمد زنگ بزنم و پیگیر کارهاش بشم میدونستم اگه بهش زنگم بزنم یا پشت خط داره ور میزنه، یا گوشی و جواب نمیده پس بی خیالش شدم و رفتم خونه پدرم ماشین رضا شوهر طیبه در خونه بابا اینا پارک بود در روی هم بود رفتم داخل ، رضا هم سردرحال خم شده بود و داشت کفش می پوشید سلام کردم رضا سرش و آورد بالا و با یه لبخند جوابم و داد گفتم داری میری تلخندی زدو گفت،آره برای همیشه گفتم منظورت چیه؟ گفت شاید دیگه هیچ وقت همدیگرو نبینیم تو خواهر زن خوبی بودی لطفت و هیچ وقت فراموش نمیکنم سرم و تکون دادم ینی چی خواهر زن خوبی بود هر دم از این باغ بری می‌رسد ینی چی شده ؟ @kiana.dastan19 #داستان#رمان#سرگذشت#نویسنده#سرگرمی#دانستنی#کتاب_خوب#محتوای_آموزشی #dastan

4/17/2024, 5:56:57 PM

Mom miss you Big Guy. 🐶🐾🦴 #Dastan

4/17/2024, 4:20:00 PM

#Part_65 از هر کجا میخونی اول لایگو بزن بعد بخون خوشگله دستش رو گرفتم و گفتم - من و فرهاد هم حسی نداشتیم ولی نگاه کن الان عاشقشم. لبخند غمگینی زد که سریع گفتم: - اما تو باید انتخاب کنی که میخوای باهاش ازدواج کنی یا نه! بهش فرصت بده بد نیست که هوم؟ سری تکون داد و گفت: - بیخیالش بیا بریم کمک مامان. باشه‌ای گفتم و دنبالش رفتم. نمیدونم چرا از گفتن حرفهای دلش تفره میرفت دیگ رو با کمک فرهاد بلند کردم و حیاط رو باز تمیز کردیم. واسه‌ی همه چایی بردم و خودم هم نشستم. حاج بابا زمزمه کرد: - خسته نباشید همگی زحمت کشیدید. لبخندی زدم که خانم جون با تعریف رو به فرهاد گفت: - هر روز که می‌گذره می‌فهمم چه دختر ماهی گیرت اومده. خجالت زده سرم رو پایین انداختم و تشکری کردم. سرمو بلندکردم چشمهای فرهاد روم قفل بود با لبخندم به خودش اومد ومشغول حرف زدن با حاج بابا شد طبق معمول خسته همه رفتن برای خواب. من و فرهاد هم داخل اتاق رفتیم. فرهاد از کنارم رد شد وبهم گفت، - میترسم کسی بدزدتت. همونجور که داشتم لباسم عوض می‌کردم با خنده گفتم: - نخیرم. من اگه نخوام کسی نمیتونه انگشتش بهم بخوره خندید و گفت: - بیا بگیر بخواب امروز زیادی زحمت کشیدی. کنارش دراز کشیدم که چرخید و دستش دور کمرم حلقه شد و گفت: - کوچولوی من‌ چطوره؟ امروز زیادی تو چشم بودی ا نظرتو بگو قشنگم رویا تو این خوانواده خوشبخت میشه؟ #عاشقانه#رمانکده #dastan. jazab#همسرداری

4/17/2024, 10:13:17 AM

Película 🎥 Pa estar conmigo tienes que comprarme un delfín 🐬 . . . . #delfines🐬 #llmusicrecord #dastan #oddua #pelicula #fhoto📷 #viral #modelo

4/17/2024, 1:52:17 AM

#Dastan #___________________________________________________________________________________________________________________________ #nwe____😇❤️‍🩹_____post_____✨👑💙_____

4/16/2024, 5:24:51 PM

Son of Our HMGI Chairman Sir Sri Siddhartha Reddy Arimanda💖Madam Preethi Reddy Founder Chairman Sri Arimanda Vara Prasad Reddy 💖 Founder Secretary Madam Smt. Vijaya Sarada Reddy Gaari GRAND SON DASTAN Many Many Happy Returns of the Day. #godblessyou #abundantly #DASTAN #birthdaywishes

4/16/2024, 3:10:44 AM

Princípe da Pérsia: As areias do tempo (2010) 🧡 Grande adaptação de um jogo 😍. Gostam? Eu adorei!🎉 🌹Para +tirinhas desse gênero > #updt4_filmes . . . . . . . . . #principedapersia #persia #familia #arabe #filmearabe #pérsia #culturaarabe #dastan #principedastan #irmaos #irmãos #jakegyllenhaal #forte #força #bbb #tirinhas #filmes #sessaodatarde #tirinhafilme #disney #disneyplus #principedapérsia #princeofpersia

4/15/2024, 8:35:32 PM

✍️بانوی درد✍️ قسمت هشتم : تنها توی خونه موندم با یه دنیا فکر و خیال و ابهام و رؤیاهای شیرینِ بی سرانجام... دلم خونه ی آقا یوسف بود و خودم اینجا. توی حیاط نشستم و خیره به در حیاط منتظر بودم برگردن تا شاید چیزی بگن که سوسوی نوری توی دلم روشن بشه. با دلم در جدل بودم، یه جنگِ دو سر باخت که در هر حال بازنده من بودم... به هر حال یا به زندگی می باختم یا به دلم می باختم و تا همیشه شرمنده ی دلم می شدم. چاره ای نداشتم، چشم به راه تقدیر موندم تا ببینم قراره چی برام رقم بزنه و چشم دوختم به بازیِ غیرقابل پیش بینیِ سرنوشت... غرق در افکار خودم بودم که در حیاط باز شد و خونه پر شد از سر و صدای بچه ها و البته داد و بیدادهای مادر که چرا با این حالت نشستی توی حیاط؟! آروم پرسیدم : کسی نپرسید چرا مریم نیومده؟ مادر با عصبانیت همراه با دلخوری گفت: اعظم خانم حالتو پرسید گفتم یه کم ناخوش احوالی. بدون اینکه چیزی بگم رفتم تو خونه، یه گوشه کز کردم و غرق خیالاتی شدم که دوسشون نداشتم. مادر به خیال اینکه هنوز حالم خوب نیست یه لیوان نبات داغ دیگه برام آورد و اصرار کرد بخورم تا خوب شم، ولی من فقط دلم میخواست برم توی رختخواب و… #داستان واقعی#داستان قدیمی#مادر #داستان شب#داستان زندگی#خیانت #وفاداری#عشق و نفرت#همسرآزاری #کودک آزاری#ازدواج#بیمار روانی#زن #عاشقانه ها#ایران#کرج#کردستان #بیجار#کورد #dastan #zendegi #iran #karaj #kordestan #bijar #story #sad girl #dastane_zendegi40 #بانوی درد ✍️بانوی درد✍️

4/15/2024, 11:23:22 AM

✍️بانوی درد✍️ قسمت هفتم : به خودم نهیب زدم که بسه، تا کی می خوای یه حس یه طرفه رو تو قلبت نگه داری و بهش پر و بال بدی؟؟؟ دیگه تمومش کن ، اون تو رو نمی خواد تصمیم گرفتم بهش فکر نکنم؛ که البته نمی شد دیدم بهترین کار اینه که تا جایی که می تونم ازش دوری کنم، ندیدنش باعث میشه کمتر بهش فکر کنم و فراموش کنم این حس یک طرفه رو که گاهی به خودم میگفتم دیوونه عاشق شدی، چرا خودتو گول میزنی؟ ولی انقدر این حس برام ناشناخته بود که گه گاه معلق بودم بین حس وابستگی، حس دوست داشتن و یا عشق... شاید سن و سالم قد نمی داد که درست درک کنم این حسی که بهش داشتم و بخوام درست تحلیل کنم. خلاصه اینکه تصمیم گرفتم ازش دوری کنم تا بهتر با فراموش کردنش کنار بیام و کمتر رویابافی کنم. تا غروب با خودم کلنجار رفتم و بالاخره تصمیم گرفتم که شب نرم خونه شون. کم کم آه و ناله هام شروع شد و طوری وانمود کردم که حالم خوب نیست و دل درد دارم نبات داغ و عرق نعنا هایی که مادر به زور به خوردم میداد بی اثر بود ، چرا که هیچ دردی نبود جز دردِ دوراهی، دردِ خواستن ولی بی خبری... من موفق شدم و همراه خانواده به مهمونی نرفتم. تنها توی خونه موندم با… #داستان واقعی#داستان قدیمی#مادر #داستان شب#داستان زندگی#خیانت #وفاداری#عشق و نفرت#همسرآزاری #کودک آزاری#ازدواج#بیمار روانی#زن #عاشقانه ها#ایران#کرج#کردستان #بیجار#کورد #dastan #zendegi #iran #karaj #kordestan #bijar #story #sad girl #dastane_zendegi40 #بانوی درد ✍️بانوی درد✍️

4/15/2024, 11:19:43 AM

حال خوب ٫ داستان برای شما.. شورِ زندگى، قند پارسى.. 📍آدرس: مرکز خرید پالادیوم، طبقه B همکف ☎️تلفن سفارشات: ۰۲۱-۲۲۰۵۳۰۸۱ ۰۹۳۵۸۳۰۴۲۴۵ 🌐خرید از سایت: https://Www.DastanNuts.Com . • • @dastannuts • • . #داستان_ناتز #آجيل_خشكبار_داستان #dastannuts #dastan #خشکبار #تنقلات #پالادیوم #میوه_خشک #چهار_مغز #پسته #بادام #آجیل_تازه #خشکبار_مرغوب #تخمه #آجیل_خام #مغز #کجاهاخوبه #مغزپسته #بادام_هندی #اکسپلور_اینستاگرام #آجیل_و_خشکبار

4/15/2024, 9:28:35 AM

🥀❤️ #dastan.e.ishq #lifequotes #shayrilover #ashiq

4/15/2024, 8:02:16 AM

Me llora el alma, pero no me dio para quedarme en casa, pensaba que Dastan nunca nunca dejó de luchar hasta su último suspiro, que contra todo dolor se mantuvo fuerte y de pie. Por que nosotros, no podríamos hacer lo mismo…! Es válido, ofrecer a través dé tu esfuerzo el dolor y tratar de amortiguar y acomodar un poco todos nuestros sentimientos. Gracias a mi hermosa familia por no soltarnos. Gracias eternas @soymbp 🙏🏼 Gracias @nenes_mun por hoy 🙏🏼 @nutrierc somos @paliti70 te amo @asicsmexico @yomarcorunning #running #runnersofinstagram #soundmindsoundbody #runforlife #runplanet #runningterritory #asicsfrontrunner #asicsrunning #yomarcorunning #dastan

4/14/2024, 9:21:00 PM

✍️بانوی درد✍️ قسمت ششم : فکر میکردم اگه بخواد دیگه باید پا پیش بذاره . حدود ۶ ماه گذشت و هیچ خبری نشد ، همچنان تمام رابطه ی ما فقط نگاه های یهویی بود. محسن بخاطر حجب و حیا و اخلاق خوبش توی محله اسم و رسمی پیدا کرده بود و انگار همه یه جورایی قبولش داشتن وحتی دوسش داشتن و این موضوع منو نگران می کرد که نکنه توی محله دختری رو دیده و .... فکر کردن بهش عذابم می داد ولی دیگه دست خودم نبود، همیشه آخرِ تمام رویا بافی های شیرینم می رسیدم به اینجا که نکنه یکی دیگه رو میخواد و من این همه وقت اشتباه کردم... یه وقتایی دلم می خواست باهاش حرف بزنم، ولی مگه می شد تو چشمای این پسر نگاه کرد و حرف از دلدادگی زد؟! اون روزا هم اینطور نبود که دخترا راحت بتونن حرف دلشون رو به زبون بیارن و تمام حرف ها و احساساتشون رو توی سینه حبس میکردن که ای کاش اینطور نبود... حیاط رو جارو زدم و یه آب خنک به دست و صورتم زدم و اومدم تو خونه، داشتم چای می ریختم که مامان گفت شب خونه ی آقا یوسف دعوتیم، یه هفته ای میشد محسن و ندیده بودم، اول دلم قنج رفت برای حتی یه لحظه دیدنش، ولی به خودم نهیب زدم که بسّه، تا کی میخوای یه حس… #داستان_واقعی #داستان_زندگی #داستان_شب #زن #داستان_قدیمی #مادرانه#طلاق#خیانت#وفاداری#درد کودک آزاری#همسرآزاری_جنسی #همسرآزاری#تنهایی #iran #karaj #kordestan #bijar #kord #dastan #story #zendegi dastane_zendegi40 #بانوی درد ✍️بانوی درد✍️

4/14/2024, 11:15:02 AM

پارت هفتاد و یکم رادین دویید اومد سر میز ناهار و شروع کرد با اشتها غذا خوردن. لبخند تلخی زدم و کنارش نشستم. امیر همه حواسش پیشم بود و این و خوب میفهمیدم. خیلی عادی رو به امیر گفتم نمیای ناهار بخوری؟؟ چرا الان میام رفت سمت اتاق و چند لحظه بعد با عصبانیت از اتاق بیرون اومد و گفت دختره روانی قرص خوردی؟؟ تا خواستم حرفی بزنم یه دفعه پلاستیک قرص ها رو سمتم پرت کرد و گفت این قرص ها خالیه چرا قرص خوردی مگه تو دیوانه ای؟؟ بی اهمیت گفتم دارم میگم قرص نخوردم. عصبی سمتم اومد و گفت پاشو پاشو الان زنگ میزنم آمبولانس بیاد پاشو تا کار دستمون ندادی. لبخند تلخی زدم و گفتم نترس چیزی به تو نمیشه. امیر مطمئن شده بود که من قرص ها رو خوردم و زنگ زد به آمبولانس. تو اینجا زمانی که اسم خودکشی میاد خود به خود یه آژیری زده میشه و بعد از آمبولانس سریع پلیس هم میرسه. خیلی زود آمبولانس رسید. پرستارها اومدن داخل خونه و من حرفم این بود که من جایی نمیام. یکی از پرستارها کفت ببین عزیزم خودت بهتر میدونی تا چند دقیقه دیگه پلیس میاد بهتره بیای زودتر بریم تا جلوی همسایه ها آبروریزی نشه. چاره ای نداشتم قبول کردم و راه افتادم. #dastan #رمان #خیانت #طلاق #داستان_جدایی

4/13/2024, 9:50:09 PM